داستان فیلم در سال 60 میلادی و در دوران اشغال بریتانیا توسط رومیها روایت میشود. این فیلم قصهی جنگجویی به نام بودیکا را دنبال میکند که به همراه همسرش پراسوتاگوس بر قوم آی سینی حکومت میکنند. اما زمانی که پراسوتاگوس به دست سربازان رومی به قتل میرسد، پادشاهی بودیکا بدون وارث مرد باقیمانده و تمام داراییها و زمینهایش توسط رومیها تصاحب میشود...
جستجوی همسر گمشده تازه ازدواج کرده در حالی که اسپنسر (جوزف پاسکونه) در چنگال یک استالکر روان پریش و سادیست قرار می گیرد و هر کاری انجام می دهد تا او را به همسری خود برساند ، به جهنم تبدیل می شود.
"مکس" یک لژیونر است که تبدیل به یک مزدور می شود. وقتی یک مأموریت در آمریکای جنوبی اشتباه پیش می رود، "مکس" به شدت مجروح شده و تا سر حد مرگ پیش می رود ...
داستان از جایی شروع می شود که چندین آدمکش حرفه ای به کار گرفته می شوند تا دختر یک میلیاردر را به قتل برسانند. این در حالی است که این دختر قصد نابودی یک سندیکای جرم و جنایت بزرگ و مخوف را دارد. از طرف دیگر، یک گروه از مزدوران حرفه ای استخدام می شوند تا این آدمکش ها را قبل از دستیابی به هدف خود نابود کنند.
بازیگری به نام «نیکی گریس» دل باخته ی بازیگر مرد نقش مقابل خود، «دون برک» در فیلم جدیدش می شود. پس از چندی «گریس» در می یابد که زندگی او بر طبق وقایع فیلمی که در آن بازی می کند، پیش می رود…
در اوایل قرن 21، ایالات متحده آمریکا در آستانه جنگ داخلی دوم است. کل کشور در یک حالت دائم از اضطرار است. آنچه قبلا کنگره آمریکا نام داشت اکنون کشور را با روش های فاشیستی اداره می کند. تنها یک شهر آزاد باقی مانده، "استیل هاربر"، یک شهر صنعتی و ساحلی در کالیفرنیا که مرکز اصلی مقاومت است. این شهر زادگاه "بارب وایر"، صاحب کلوپ شبانه "همرهد" است. چون زمانه خوب نیست، "بارب" یک شغل دوم دارد. او جایزه بگیر است و افراد را در مقابل دریافت جایزه می فروشد. عقیده "بارب" این است که هرگز نباید طرف کسی را گرفت و این تنها راه زنده ماندن در روزگاری است که جرم و جنایت در خیابان های "استیل هاربر" فراوان است. یک شب، معشوق سابقش "اکسل هود" در باشگاه حاضر می شود و از او درخواست کمک می کند و نامزدش "کورا دی" از کشور به کانادا فرار می کند، ناگهان "بارب" به بازیکن کلیدی در صحنه سیاست تبدیل می شود. اکنون او باید یک طرف را انتخاب کند.